بسم الله الرّحمن الرّحیم
چقــــــــــــــــدر راه هست که باید در خودم طی کنم
و لایه لایه، وجودم را زیر ذره بین اسم هایت قرار دهم.
میگویی
من رحمانم، رحمان باش؛
من صبورم، صبور باش؛
من ودودم، ودود باش؛
من حیّم، حیّ باش؛
من جوادم، جواد باش؛
من هادیام، هادی باش؛
من کریمم، کریم باش؛
مــــــــن اللهم، مـــــــن باش ...
با این همه ناخالصی، ماندهام از کدام شروع کنم؟!
و تازه اینها، آنهایی ست که میدانم
چه بسیار ناخالصیها که در عالم خفیّم پنهان شدهاند...
و تا آیینه شدن، راه طولانی و فرصت کم.. آه .. من قلة الزّاد و طول الطریق ..
+ ساقی بده پیمانهای، زان می که بی خویشم کند
بر حسن شورانگیز تو، عاشق تر از پیشم کند
سوزد مرا، سازد مرا، در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا، بیگانه با خویشم کند ...
++ لازم نیست که ذنوب همه عوالم را داشته باشد. یک ماشین لازم نیست همه جایش خراب شود تا بایستد. ممکن است یک سیم از آن قطع شود و بایستد، یا باد چرخش کم شود و بایستد؛ همان طور که شیطان با یک کبر زمین خورد. آدم با یک حرص زمین خورد. پسر آدم با یک بخل ذلیل شد. یونس با یک شتاب ذلیل شد. ما که الحمدللَّه همه اینها را با هم داریم و احساس ندامتى هم نداریم! (عین.صاد)