الهی؛ راز دل با تو چه گویم که تو خود راز دلی ...

تو که ناگفته‌هایم را هم می‌دانی، مینویسم تا خودم فراموش نکنم، این روزهای پررنگ حضورت را ...

الهی؛ راز دل با تو چه گویم که تو خود راز دلی ...

تو که ناگفته‌هایم را هم می‌دانی، مینویسم تا خودم فراموش نکنم، این روزهای پررنگ حضورت را ...

الهی؛ راز دل با تو چه گویم که تو خود راز دلی ...
تخته وایت‌برد
بسم الله الرّحمن الرّحیم

نجوا تنها از سوی شیطان است؛
می‌خواهد با آن مومنان غمگین شوند...
پس مومنان تنها بر خدا توکل کنند.
آهای شیطان!
گوش ِ دلم جای وز وز های تو نیست؛
بی خود وقتت را هدر نده
نمی‌فهمی؟ همه چیز را به خــــــدا ســپرده‌ام
به نعم‌المولایم و نعم النصیرم ...
****** برنامه‌ی ج.ا ******
نیکی و مهربانی با پدر و مادر
مراقبت بر اعمال
آخرین مطالب
  • ۹۹/۰۲/۱۱
    192
  • ۹۸/۰۵/۱۳
    191
  • ۹۸/۰۵/۱۳
    190
  • ۹۸/۰۵/۱۳
    189
  • ۹۸/۰۵/۱۳
    188
  • ۹۸/۰۴/۰۲
    187
  • ۹۸/۰۳/۲۸
    186
  • ۹۸/۰۳/۱۲
    185
  • ۹۶/۰۸/۳۰
    184
  • ۹۶/۰۷/۰۲
    183

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

بسم الله الرّحمن الرّحیم



چقدر دلم برای نوشتن از تو و برای تو تنگ شده بود...

خدای من!

امروز که آمدم اینجا، متوجه چیزی شدم... اینکه مرا برده‌ای!

درست همان روزها بود که دستم را گرفتی و قدم قدم راهم بردی و نشاندی‌ام در مجلسی که بهتر و بیشتر و عمیق‌تر بشناسمت..

گفتی من عرف نفسه فقد عرف ربه.

ما انا یا رب و ما خطری؟

چقدر لطف‌هات بی‌شمارند پروردگارم...

آخر من کجا و همنشینی با این آدم‌های نازنینت کجا؟

اوهوم... درست که انا انا، اما خب، انت انت... با کریمان کارها دشوار نیست.

چقدر کلمه توی ذهنم هست که با تو بگویم،

از ابوحمزه‌ی امام سجاد و شعبانیه‌ی امام‌ علی علیهم‌السلام عاریه گرفته‌ام...

یا نه، اول‌ها عاریه بود، اما الان از نقطه‌ای عمیق و ریشه‌دار در دلم برمی‌آید...

انگار کاشته شده است،

جوانه زده است،

و ریشه کرده است،

انگار شده است بخشی از وجودم...

اما خب ... راز دل با تو چه گویم که تو خود راز دلی.


عزیزترینم! می‌دانم که می‌دانی که دوستت دارم.


+  "عزیزم" خطاب کردنت را از سردار عاریه گرفته‌ام... یا نه، عاریه بود...




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۱:۱۵
نقطه