الهی؛ راز دل با تو چه گویم که تو خود راز دلی ...

تو که ناگفته‌هایم را هم می‌دانی، مینویسم تا خودم فراموش نکنم، این روزهای پررنگ حضورت را ...

الهی؛ راز دل با تو چه گویم که تو خود راز دلی ...

تو که ناگفته‌هایم را هم می‌دانی، مینویسم تا خودم فراموش نکنم، این روزهای پررنگ حضورت را ...

الهی؛ راز دل با تو چه گویم که تو خود راز دلی ...
تخته وایت‌برد
بسم الله الرّحمن الرّحیم

نجوا تنها از سوی شیطان است؛
می‌خواهد با آن مومنان غمگین شوند...
پس مومنان تنها بر خدا توکل کنند.
آهای شیطان!
گوش ِ دلم جای وز وز های تو نیست؛
بی خود وقتت را هدر نده
نمی‌فهمی؟ همه چیز را به خــــــدا ســپرده‌ام
به نعم‌المولایم و نعم النصیرم ...
****** برنامه‌ی ج.ا ******
نیکی و مهربانی با پدر و مادر
مراقبت بر اعمال
آخرین مطالب
  • ۹۹/۰۲/۱۱
    192
  • ۹۸/۰۵/۱۳
    191
  • ۹۸/۰۵/۱۳
    190
  • ۹۸/۰۵/۱۳
    189
  • ۹۸/۰۵/۱۳
    188
  • ۹۸/۰۴/۰۲
    187
  • ۹۸/۰۳/۲۸
    186
  • ۹۸/۰۳/۱۲
    185
  • ۹۶/۰۸/۳۰
    184
  • ۹۶/۰۷/۰۲
    183

103

دوشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۱۶ ب.ظ

بسم الله الرّحمن الرّحیم


نشسته بودم پای لپتاپ و داشتم درس میخوندم، یهو صدای بال بال زدن اومد!

دیدم یه گنجیشک کوچولوی ناااااااز، از تاریکی شب پناه آورده به اتاق‌م

ولی خب طفلی هی خودشو میزد به در و دیوار تا اینکه رفت یه گوشه بالای کمد نشست،

منم واسه اینکه راحت باشه و احساس غربت نکنه :)

صدای پرنده و بلبل و ... پخش کردم و از اتاق رفتم بیرون،

دیگه از پشت در گوش می‌دادم داشت واسه خودش بال بال می‌زد :))


آخرش رفت و تنهام گذاشت، البته واسش خوشحال شدم

چون اینجوری خودش صدمه می‌دید،

ولی براش یه سوره قدر خوندم که توی تاریکی براش اتفاقی نیفته ...


خدایا، گنجشکک‌ت را به خودت می‌سپارم :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۰۸
نقطه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی