111
چهارشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۲۳ ب.ظ
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مولای جان و دلم
گاهی آنــــــــــــــــــــــــــــــــقدر دلتنگتان میشوم
که ...
تنها اشک چارهساز است ...
این محبتی که در دلم کاشتهاید
برایم نعمتیست بینهایت بزرگ ...
اینکه
حتی به دل آلودهی نقطهای کوچک
که قرنها دورتر به سر میبرد هم
بها میدهید و فراموشش نمیکنید
تنها از مولایی چون شما برمیآید ...
وصف مهربانیهایتان،
جوانمردیهایتان،
غیرتتان،
ایمانتان،
و زندگی خدایی ِ شما را که میشنوم
دلم ذوق میکند که چنین مولایی دارد ...
برای چون منی که در روزگار بیمهری و سردی زندگی میکند
و ذرهای از جوانمردی و غیرت شما را در مردان روزگارش نمیبیند؛
دلتنگ شدن عجیب نیست ...
حقیقت این است که
زندگی خود من هم
اصلا شباهتی با زندگی مولایش ندارد ...
آه ...
منی که از مظلومیتتان سوختهام
خود باعثش هستم ...
۹۲/۰۸/۰۱