113
جمعه, ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۵۵ ب.ظ
بسم الله الرّحمن الرّحیم
کاش ذرهای از هوش و استعدادی که دادهای را
در کلاسهای درس خودت به کار میبستم!
که به جای این همه فرمولی که در مغزم فرو کردم،
درسهایی که هر روز،
نه هر لحظه،
میآموزیام،
به خاطر میسپردم ...
فلم ار مولی کریما اصبر علی عبد لئیم منک علی یا رب
تو صبورترین معلمی
که هیچوقت از بندههای نادانت هم
خسته و ناامید نمیشوی ...
+ چه حرفی دارم که بگویم
وقتی
هزارها حرف مانده است
که گفتهای و باید بشنوم ...
۹۲/۰۸/۱۰
باز باران، با ترانه، میخورد بر بام خانه
یادم آرد کربُ بلا را
دشت پر شور و بلا را
باز باران، قطره قطره میچکد از چوب محمل،
آخ باران! کی بباری بر تن عطشان یاران؟