120
پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۲، ۰۳:۳۳ ب.ظ
بسم الله الرّحمن الرّحیم
هعــــــــــــی ...
یادش بخیر!
آنوقتها که نیم وجبی بودم،
چادر مشکیام را سرم میکردم
شمع روشن میکردیم
و راهی مراسم شام غریبان میشدیم ...
آنوقتها،
میخواستم با همان شمعم
تاریکی خرابه را برایت روشن کنم رقیه جان ...
+ چه روزایی بود، کودکی هم عالم پاک وسادهای داره ...
++ میان همه دلها، امــــــــــــــــــــــان از دل زیــنـــــب ...
۹۲/۰۸/۲۳