92
بسم الله الرّحمن الرّحیم
گاهی فکر میکنیم سردرگم هستیم،
یا خیال میکنیم جوابها گم شدهاند،
میگوییم کاش کسی، چیزی میگفت، راهی نشان میداد، چراغی روشن میکرد ...
غافل از اینکه تو همیشه هستی،
و فانوس هدایتت امان به تاریکی جهل نمیدهد ...
تو مولای کسی اگر باشی،
امکان ندارد رهایش کنی تا در هیاهوی مجهولات، هم خودش هم تو را گم کند ...
منتها، ما هنوز به این بودنت، عادت نکردهایم
هنوز زبانت را درست نمیفهمیم
این میشود که بی جواب میمانیم،
و حیران!
والّا، تو هر روز،
حتی قبل از اینکه سوالی در ذهنم شکل بگیرد،
پاسخش را مقابل چشمانم گذاشتهای ...
در همان جوانهی تازه سر برآورده،
یا گیاه شاداب ِ دیروز و پژمردهی امروز،
در همین نسیم خنک،
یا داغی ِ آفتاب ...
در تیک تیک ساعت،
یا آن زمان که ساعت بازمیایستد ...
+ خدای نقطه! حجاب از چشمانم بردار تا آیههایت را تماشا کنند و صدایت را ...
++ یک قطعه کاغذ، یک سیب گندیده، یک شکوفه بر سر چوب، تمامی این ها هم واقعیت هستند و هم پیام دارند و او را نشان میدهند، و در یک جریان پیچیده تو را صدا میزنند و با خود میبرند ... (کتاب صراط - استاد صفایی حایری)
+++ اگر کسی اهلیت داشته باشد یعنی طالب معرفت باشد، و در طلب ، جدیت وخلوص داشته باشد ، در ودیوار به اذن الله معلمش خواهد بود. (آیت الله بهجت)